تلخی صدایم را
که میشنوند
میگویند
چه مرگت شده
لبخند میزنم
و میگویم
تنها مرگم این هست
که بازی خوردم
انگاه لبخند میزنند
و میگویند رسم روزگار همین هست
تنها بی حرف نگاهشان میکنم
رسم دنیا این هست
کسی بیاید و بگوید دوستت دارم
وقتی باورش کردی
رهایت کند
و به سراغ دیگری برود
اگر رسم دنیا این هست
خدایا بگیر
این ورق زندگیم را
دیگر نمیخواهم
میان همچین ادمهایی باشم
که بازی با احساس را رسم میداند
و خودشان نیز با احساس کس دیگر بازی میکنند